این کتاب و حکمتى که به شما دادم اگر پیغمبرى آمد و آنچه با شما است
تصدیق کرد، باید به وى ایمان آرید و یاریش کنید،» (9)، یعنى
باید به محمّد و وصیّ اش ایمان آورید و او را یارى کنید. به زودى همه
او را یارى می کنند. و نیز خدا از من و پیغمبر هم پیمان گرفت که
یکدیگر را یارى کنیم. من نیز او را کمک کردم و پیش رویش جنگیدم
و دشمنانش را کشتم و به عهد خویش وفا نمودم؛ امّا هیچیک از دوستان
و پیغمبران خدا مرا کمک نکردند؛ زیرا قبلاً از دنیا رفته بودند؛ ولى بعداً
هنگامى که سلطنت شرق و غرب را دریابم، خدا همه را زنده می کند
و با شمشیر بر سر دشمنانم می زنند و مرا یارى می کنند.
شگفتا از مردگانى که به امر خدا، دسته دسته زنده شوند، شمشیرها
بکشند و بر فرق ستمگران و یاورانشان زنند تا خدا وعده ی خویش را عملى کند...»(10)
ب) پیمان گرد آمدن زیر پرچم علی(ع)
اینکه چرا پیامبران، برای یاری حضرت امیرالمؤمنین(ع) بازمی گردند،
سرّی دارد و آن را ما نمی دانیم. امّا برای آنکه مقام امیری مولایمان
علی(ع) را بهتر بشناسیم، روایتی می آوریم که دلیلی برای
رجعت پیامبران محسوب می شود:
امام صادق(ع) فرمودند:
«آنها (خلفاى غاصب) خود را به نامى که خدا جز على بن ابى طالب
را بدان نام ننهاده، خواندند (مقصود لقب امیر المؤمنین است) و تأویل* [لقب]
امیر المؤمنین هنوز نیامده است.» راوی پرسید: «قربانت گردم زمان روی دادن
حقیقی آن کى خواهد آمد؟» حضرت فرمودند:
«موقعى که تأویل آن نزدیک شد، خداوند پیغمبران و مؤمنین را در پیش
روى آن حضرت جمع می کند تا او را یاری کنند و این است معنى
آیه ی شریفه ی «و هنگامی که از پیامبران خداوند عهدی گرفت...» در آن روز خداوند
پرچم خود را به على بن ابى طالب(ع) می دهد و آن حضرت سرکرده ی جهانیان
است و جهانیان نیز در زیر پرچم او خواهند بود و او امیر و
سرکرده ی آنهاست و این است تأویل کلمه ی امیر المؤمنین.»(11)
پی نوشت:
* اصطلاح تأویل به معنای «تفسیر کلام به معنای نخستینش» زمانی که برای آیه های قرآن به کار گرفته می شود به معنای باطنی قرآن اشاره دارد و وقتی برای دیگر واژه ها به کار گرفته می شود منظور معنای حقیقی کلمه است؛ معنای سرّی و مخفی آن. همه ی مفسران معتقدند که آیات قران معنایی ظاهری و معنایی باطنی دارد و تأویل، که فقط امامان(ع) از آن با خبر هستند، به معنای حقیقی و باطنی قرآن و کلمات اشاره دارد.
1. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی - تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اوّل، 1380 ق. ج 1، ص 180؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2. قمی، عبّاس، «مفاتیح الجنان»، ذیل دعای ندبه، معادل این عبارت: «این الطالب بذحول الانبیاء و اولاد الانبیاء»
3. روایتی است از وهب بن منبه، کسی که داستانهای یهودیان را برای مسلمانان (با کم و زیادش) نقل می کرد. این روایت را شیخ صدوق در کتابش آورده است. ن.ک به: ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى - ایران ؛ قم، انتشارات مؤمنین، چاپ: اول، 1380ش.ج1، ص: 285.
4. إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب ع، ص: 86.
5. بقره: 61؛ آل عمران: 181؛ نساء: 155.
6. روایت از امام باقر(علیه السلام). کلینى، محمد بن یعقوب، بهشت کافى / ترجمه روضه کافى - قم، سرور، چاپ: اول، 1381ش.ص155.
7. روایت از امام صادق(علیه السلام). ابن قولویه، جعفر بن محمّد، کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى، تهران، انتشارات پیام حق، چاپ اوّل، 1377، صص 99، 100.
8. مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى، مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1378، ص 1220.
9. آل عمران: 81.
10. شیخ حر عاملى، محمّد بن حسن، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، تهران، نوید، چاپ اوّل، 1362، ص 364.
11. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی - تهران، المطبعة العلمیة، چاپ: اول، 1380 ق.ج1، ص: 181.
*(روایات با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نسخه ی 3/5، تولید موسسه نور، جمع آوری شده است.)